سبزه داغ تمام روز را با بینی خود در یک کتاب روانشناسی می گذراند. مطمئناً دوست پسرش آن را دوست ندارد و به فکر راههایی برای پرت کردن سگسی کوردی حواس آن ناز است. در نهایت، او به او گفت که واقعاً از این همه کلمات زیرکانه هیجان زده است و او به سادگی راهی جز تسلیم شدن در برابر زبان داغ، انگشتان با استعداد و توهمات کثیف او ندارد. به زودی، او در اعماق بیدمشک خیس او فرو می رود و گلوی او را با آلت تناسلی بزرگش پر می کند. البته این تازه شروع بازیهای جنس جنس آمیزی است که روی مبل چرمی قرمز انجام می دهند.