باید اعتراف کنم دلم برای روزهای خوب گذشته تنگ شده است، فقط برای من و دوربین قابل اعتمادم، در میدان. بنابراین تصمیم گرفتم دوباره یک ویدیوی کلاسیک بسازم. جلوی یک مرکز خرید قدیمی اردو زدم و وانمود کردم که از زنان و دختران چیزهایی در مورد بانک ها و وام ها برای نظرسنجی یا غیره می پرسم. یکی از آنها یک کوگار کوچولوی جالب به نام جیتکا بود. او 37 سال دارد، به عنوان مدیر فروشگاه کار می کند و مادر سه فرزند است و شوهری در خانه منتظر او هستند... مدتی با او راه رفتم و او بمب را انداخت. 10000 تاج برای سکس، آن وقت و آنجا، تا فرصتی برای داشتن رابطه جنسی با بیدمشک متاهل خود تا حد ممکن انسانی. البته او از نمایش سوپر کوردی شوکه شد، زیرا او را تهدید کرد که شروع به فریاد زدن برای کمک خواهد کرد. اما بعد آرام شد، شروع به شمردن در سر زیبایش کرد... و با یک سرعت موافقت کرد. همه چیز واقعاً خطرناک بود، زیرا تصمیم گرفتیم این کار را در خانه او انجام دهیم. من خوش شانس هستم که این فرصت را داشتم! من خوش شانس هستم که شوهرش هنوز نمی داند!