ایستادم تا از این مرد گمشده در پیاده رو عکس بگیرم اما بعد متوجه شدم دوست دخترش چقدر داغ است. او ابتدا عصبانی بود اما وقتی به آنها پیشنهاد سواری دادم آمد. راستش را بخواهید، لباس صورتی او بدن او را به خوبی در آغوش می گرفت، من به سختی می توانستم چشمانم را از سینه های بزرگ و زیبایش بردارم. به زودی به جای خود برگشتیم و کادنس سگسی کوردی داشت دیک من را می مکید و آن را پهن می کرد تا بتوانم دیک سختم را در آن فرو کنم.