من واقعاً آن دختر را با لباس شیک دوست دارم. او چهره ای زیبا و بدنی واقعاً زیبا داشت. اما او خیلی تند راه می رفت و معلوم بود که نمی خواست با من صحبت کند. فقط زمانی توانستم جلوی او را بگیرم که گفتم پولش را در کافی شاپ می دهم. پول صحبت می کند، می دانید. همیشه در مورد پول. به نزدیکترین کافه رفتیم و دختر کوچکم یک غذای گران قیمت سفارش داد. من توجه او را جلب کردم و پذیرفتم کارهای کثیفی فلم سکس کوردی از قبیل برهنه کردن در ازای پول و حتی رابطه جنسی در پارک با راوی متواضعم انجام دهم.