یک سال از آشنایی سعدی با دوستش می گذرد. هر دو بازیگر مشتاق هستند - خوب در واقع، او هنوز یک سادیست است. او اکنون بسیار هیجان زده است که در هالیوود زندگی می کند و آماده است تا این رویا را زندگی کند. او پس از گذراندن وقت در خانه دوستانش تصمیم می گیرد به خانه برود. به او این اختیار داده می شود که به جای رانندگی به خانه، شب بماند و آن را در هر دو دست نگه می دارد. دوست او با یک تهیه کننده مشهور هالیوود ازدواج کرده است و وقتی سدی صبح از خواب بیدار می شود، خودش را با او تنها می بیند. وقتی او به او سکسی کورد کمک می کند تا به جایی که می خواهد برسد، چگونه می تواند امتناع کند؟