جسی روز خوبی را سپری می کند که لوی کش او را می بیند سوپر کوردی و تصمیم می گیرد با او چت کند. او حوصله اش سر رفته است و هیچ کاری بهتر از این ندارد و تصمیم می گیرد که ممکن است با او هم معاشرت کند. به جای او برمی گردند و روی تخت می نشینند. طولی نکشید که سینه هایش بیرون آمد و دستش بین پاهایش افتاد. او سوتین نپوشیده بود و سینه کوچک زیبایش عالی به نظر می رسید. سپس او به سرعت قبل از دراز کشیدن روی تخت به او یک عمل جراحی انجام داد و او از بالا پرید. سپس قبل از اینکه دختر گاو را به عقب برگرداند، سوار آن به دختر گاو شد و چند سگ به دنبال آن رفتند.