کایلا از همه چیز خسته شده است. من تازه ازدواج کردم و نزد پدر جوردی نقل مکان کردم. در نهایت، او این فرصت را دارد که کمی برای خودش وقت بگذارد. او شروع به لم دادن روی کاناپه می کند و با ویبراتور مورد علاقه اش اوقات تنهایی جدی می گذراند. اتفاقاً جوردی امروز کلاس های کالج خود را زود تمام کرد و در بدترین زمان ممکن از زمین خارج شد. کایلا تصمیم گرفت که اجازه ندهد حباب سکسیکوردی خود را بدون پاشیدن بار روی صورتش ترکاند. او با خوشحالی در این اقامت انفرادی برای جشنواره کامل لعنتی معامله می کند!