"کلسی کاجی در حال رفتن به کالج بود. بهترین دوستش، مدی وینترز، برای دیدنش می آمد. لو کلسی در تمام زندگی خود از طرفداران مدی بوده است. او می خواهد سعی کند قبل از رفتن، کاری را انجام دهد. در حین گپ زدن در اتاق داغ کلسی ها، دختران پیراهن های خود را درآوردند و سپس همه چیز شروع شد. کلسی به عشق خود به مدی اعتراف کرد و معلوم شد که او نیز همین احساس را داشته است. دخترها شروع به سکسیکوردی بوسیدن و تقلب کردند و سپس به اتاق دیگر رفتند. نامادری کلسی، آلیسا آونی، نفسی از اتفاقی که برای دخترها میافتاد، کشید. در کمال تعجب، او عصبانی نبود! او از دختران حمایت کرد و به آنها پیشنهاد داد که چیزهایی را به آنها آموزش دهد. این مصیبت به یک لزبین سه نفره وحشتناک تبدیل می شود که دوستی با خانواده ملاقات می کند. از این خیلی داغ نشوید!;"