یه روز عادی دیگه برای من بود...تا اینکه خواهرم جسی اومد تو اتاقم تا اذیتم کنه. می توانم بگویم که او چیزی می خواهد همانطور که شما با من صحبت می کنید، او بالاخره به اصل مطلب رسید. او با این مرد چاق قرار گذاشته است و او واقعاً می خواهد در دهان او انزال کند، می ترسد مزه نفرت انگیزی داشته باشد اما نمی خواهد با ایجاد یک چهره رسوا به احساسات او آسیب برساند. جسی می خواهد برای تمرین طعم من را بچشد! اولش مات و مبهوت بودم اما میتوانم بگویم خواهرم برای پاسخ «نه» را نمیپذیرفت، زیر لباسش شلوارک نپوشیده بود. من همیشه دوست داشتم با خواهر گرمم رابطه جنسی داشته باشم و فکر می کنم این فرصت من است، اجازه دادم خواهر کوچکم روی دیک بزرگم بپرد تا بتوانم آن را در دهانش بگذارم. سكسی كوردی می توانم بگویم که طعم آن را دوست داشت، زیرا با بزرگترین لبخند روی صورتش آب دهانش را قورت داد.