کندال به خانه دوستش می آید، اما دوستش هنوز آنجا نیست! چه کسی در را باز می کند؟ پدر سکسی دوست پسرش. اشکالی نداره صبر کنم؟ هرگز. کندال وارد می شود و قبل از اینکه او به طبقه بالا برود تا در اتاق دوستش منتظر بماند، صحبت کوتاهی انجام می دهند. او دوباره سعی کرد با دوستش تماس بگیرد، اما او هنوز جواب نداد - بنابراین من پیامی گذاشتم که به او کوس کوردی گفتم عجله کند زیرا حوصله اش سر رفته است. او تصمیم گرفت تا کشوها را جستجو کند و کمی جست و جو کرد تا زمانی که منتظر بود، خودش را مشغول کند. آن وقت است که ویبراتور دوستش را پیدا می کند و تصمیم می گیرد آن را امتحان کند. شان در راه رفتن به اتاقش صدای ناله او را می شنود و نگاهی پنهانی از در می اندازد. او کمی تماشا می کند، تا اینکه عمر باتری ویبراتور ناگهان تمام می شود. لعنت! او آن را کنار می اندازد و به بالا نگاه می کند و متوجه می شود که پدر دوست پسرش از او جاسوسی می کند.